مست وبارانی شده چشمهای من

خیس باران گشته این لبهای من
شب رسیده بی تو در غم مانده ام
پس کجایی مونس ِشبهای ِمن؟
جای زخمی مانده در قلبم نهان
میفشارد پنجه ای غمهای من
امشب از تنهایی ِ من خون شده

چشم ماه و اختر و مینای من
بی تو در تنهایی خود غوطه ور
مانده چشم ِ سرد ِ بی فردای من
رفته شور ِ زندگی ،حتی دگر
کس نمی پرسد نشان از جای من
کرده زنجیری به پایم عشق ِتو
غصه ی عالم شده در نای من
خفته دردی در دل ِرسوای من
سر نمی پرسد دگر سودای من

نظرات شما عزیزان: